سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شازده


نیازمندیهای مهناد -درج آگهی رایگان - تبلیغات رایگان - تبلیغات اینترنتی - خرید و فروش بی واسطه

&

کرونای نقدی بیرون باجه‌های بانکی مازندران


 

 

  • کرونای نقدی بیرون باجه‌های بانکی مازندران

    به گزارش ایرنا، محدودیت های دو هفته ای مصوبه ستاد ملی مقابله با کرونا از اول آذر ماه پس از ابلاغ در حالی مورد تبعیت تمامی دستگاه ها و اصناف قرار گرفت که در برخی موارد پس از یک هفته از اجرایی شدن شاهد پیش آمدن مشکلاتی طی اجرای آن هستیم. یکی از دستگاه هایی که بر اساس تصمیم ستاد مقابله با کرونا به عنوان ارائه خدمات ضروری به مردم از این محدودیت های مستثنی شده ، بانک ها بودند ، دستگاهی که از ابتدای شیوع کرونا تا کنون به خاطر زمینه فعالیت و سر و کار داشتن با ارباب رجوع زیاد ، شاهد ابتلا و فوت تعداد بیشتری از کارمندانش در مقایسه با سایر دستگاه ها به استثنای کادر درمان بود.

    این امر باعث شده بانکداری با حساسیت های بیشتری ادامه یابد به طوری که در محدودیت های کرونایی جدید ، ممنوعیت حضور بیش از چند نفر همزمان در بانک مورد تاکید قرار گرفت و قرار بود مشتریان به صورت فردی پذیرفته شوند و از سویی تمام پروتکل های بهداشتی تا نهایت توان در بانک ها رعایت می شود اما مشکل پیش آمده در جای دیگری است.

    امروز شاهد ایجاد صف مشتریان در بیرون بانک بدون رعایت فاصله اجتماعی و دیگر دستورالعمل ها از جمله استفاده از ماسک هستیم. نقض این پروتکل ها در بیرون بانک های استان از سوی مردم باعث ایجاد نگرانی و دغدغه جدیدی شده که به نظر می رسد باید جدی گرفته شود.

    رضا حسینی یکی از لباس فروشان آمل که روز چهارشنبه گذشته برای نقدکردن یک چک در صف مشتریان بیرون بانک بود به خبرنگار ایرنا گفت: از روز نخست اعمال محدودیت ها تابع دستورالعمل بوده ام و مغازه ام را باز نکرده ام و تمامی کارهای بانکی ام را هم حتی المقدور به صورت اینترنتی انجام داده ام ، اما برای نقدکردن چک مشتری امروز ناچار به مراجعه حضوری شده ام که با مقررات جدید الان باید در صف بایستم.
    این مشتری که خود ماسک و دستکش داشت از توجه نکردن بقیه افراد در صف که نزدیک او ایستاده بودند گله داشت و افزود : حدود 30 دقیقه است که در صف ایستاده ام و اگر هم بخواهم با بقیه فاصله بگیرم نگران از دست دادن نوبتم هستم.
    زهرا زارعی دیگر مشتری صف بانک به خبرنگار ایرنا گفت: برای واریز اجاره منزل مجبور شده ام به بانک مراجعه کنم.
    این زن سرپرست خانوار به عدم برخورداری و بلد نبودن استفاده از گوشی هوشمند برای کارهای بانکی اشاره کرد و افزود: برای تمام کارهای بانکی از جمله پرداخت قبض ناچارم به بانک مراجعه کنم و این مراجعه تقریبا ماهانه چندین بار است و اینجا هم چاره ای جز معطلی در صف ندارم.

     رعایت پروتکل‌ها فقط در داخل  

    رییس شورای بانک های استان مازندران در گفت وگو با خبرنگارایرنا اظهار داشت: وظیفه بانک رعایت پروتکل های بهداشتی و مدیریت ترافیک مشتریان در داخل بانک ها است و بیرون از محیط مجموعه از مسئولان و کنترل بانک ها خارج است. 

    خانعلی رشیدی شلوغی بانک ها و موسسات مالی را ناشی از ازدحام مردم برای اقدام حضوری فعالیت های مالی خودشان توصیف کرد و افزود: با وجود اینکه طبق دستور کارکنان بانک ها به باید یک سوم کاهش یابند، اما به خاطر جلوگیری و کاهش ترافیکی مشتریان در حال حاضر تمامی کارکنان بانک ها به صورت حضوری در شعب انجام وظیفه می کنند.

    وی با بیان اینکه پروتکل های بهداشتی در بانک های مازندران تا حد مناسبی رعایت می شود، اظهار داشت: با وجود تذکر به مراجعان جهت رعایت فاصله گذاری اجتماعی و حضور بر اساس نوبت ، اما متاسفانه مورد توجه مردم قرار نمی گیرد.

    مدیر امور شعب بانک ملی مازندران از مراجعه حضوری مشتریان انتقاد کرد و گفت: خوشبختانه در سال های اخیر پیشرفت مناسبی در بانکداری الکترونیک حاصل شد و اکنون بیش از 85 درصد فعالیت مالی به صورت الکترونیک و مجازی قابل انجام است.

    وی همچنین به وجود 200 هزار دستگاه کارتخوان و بیش از 2 هزار و 400 خودپرداز در 14 بانک دولتی استان اشاره کرد و افزود: خوشبختانه بسیاری از فعالیت های مالی غیر مستقیم از جمله عوارض و قبوض به صورت الکترونکی قابل پرداخت است.

    رشیدی به برخورداری تمامی بانک های استان از سامانه موبایلی اشاره کرد و گفت : با وجود اینکه موبایل بانک ها بخش وسیعی از خدمات مالی را در خود جای داده است ، اما باز هم شاهد حضور مردم در شعب برای کارهای پیش پا افتاده هستیم.

    نمره قبولی بانک‌ها 

    قائم مقام ستاد مقابله با ویروس کرونا مازندران با اشاره به اینکه رعایت پروتکل های بهداشتی در بانک های استان نمره قبولی دارد به خبرنگار ایرنا گفت: رعایت مصوبات و پروتکل‌های بهداشتی حوزه بانک ها به تمامی مراکز مالی از جمله موسسات ، قرض الحسنه ها و صندوق های اعتباری مربوط می شود و باید در تمامی این مراکز رعایت شود.

    حسین حسن نژاد افزود: عدم رعایت فاصله گذاری اجتماعی در بانک ها و مراکز مالی به معنای تخطی از محدودیت ها بوده و با آن برخورد خواهد شد.

    وی رعایت پروتکل های کرونایی در بانک ها را مناسب توصیف کرد و افزود: تجمع مردم در بیرون از بانک ها به مسئولیت اجتماعی آنها باز می گردد.

    معاون استاندار مازندران با بیان اینکه با گذشت حدود 9 ماه از شیوع کرونا سرایت آن بر کسی پوشیده نیست ، افزود: بی توجهی به نکات و محدودیت های کرونایی به معنای بی توجهی شهروندان به مسئولیت اجتماعی است.

    حسن نژاد مسئولیت اجتماعی شهروندان را نیازمند آگاه سازی و فرهنگ سازی عنوان کرد و افزود: با رفتارهای قهری نمی توان مردم را نسبت به مسئولیت اجتماعی خود مجاب کرد.

    وی گفت: انتظار ما این است که هر مازندرانی یک راهنمای بهداشتی و کرونایی باشد و همه مردم شرایط را درک کرده و از ازدحام ، تجمع ، مهمانی و دورهمی خودداری کنند.




نیازمندیهای مهناد -درج آگهی رایگان - تبلیغات رایگان - تبلیغات اینترنتی - خرید و فروش بی واسطه

&

دام وطیور قربانی ماسک و دستکش های آلوده به کرونا


 

 

  • دام وطیور قربانی ماسک و دستکش های آلوده به کرونا

    محمدرضا قلمبران روز جمعه در گفت وگو با خبرنگار اجتماعی ایرنا در باره تاثیر شیوع ویروس کرونا بر محیط زیست اظهار داشت: یکی از کنشگران اصلی محیط زیست همچون گیاهان، جانوران، میکروب‌ها و ویروس‌ها، انسان است که بر منابع طبیعی نیز نقش اثرگذاری ایفا می‌کند.

    وی افزود: شیوع ویروس کرونا هم محیط زیست را از طریق اثرگذاری بر انسان، تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. به عنوان مثال با شیوع این بیماری، حضور انسان به عنوان مخرب‌ترین عامل اکوسیستم و پدیده گازهای گلخانه‌ای (به ویژه در کشورهای تولیدکننده so2 نظیر آمریکا و هندوستان) کاهش یافت.

    قلمبران ادامه داد: کاهش این عناصر مخرب بی‌شک بر کاهش آلودگی هوا وبالتبع محیط زیست نیز موثر بود، اما مقابله بشر با این بیماری، سبب افزایش تولید زباله (به خصوص آلاینده‌های ویروسی) شد.

    وی تصریح کرد: شیوع این بیماری همچنین از حضور برخی از حافظان محیط زیست نظیر پارکبان‌ها و... جلوگیری کرد و این امر هم بر تخریب اکوسیستم‌ها و آلودگی محیط زیست اثرگذار خواهد بود.

    این زیست‌شناسی سلولی - مولکولی با اشاره به بازیافت زباله‌ها افزود: قبل از شیوع کرونا، زباله‌های هسته‌ای، بیمارستانی و... هم براساس شرایط روز، قابلیت کنترل و بازیافت داشت؛ اکنون اما افزایش حجم این زباله‌ها وهمچنین ترس از انتشار آلودگی ویروسی، این کنترل را تحت‌تاثیر قرار داده است.

    استاد دانشگاه شهیدبهشتی تاکید کرد: این بحران (شیوع کرونا) به ویژه در کشورهای صنعتی وپرجمعیت با مساحت اندک، فشار تخریبی قابل‌توجهی بر منابع طبیعی تحمیل می‌کند.

    قلمبران افزود: براساس برخی از تحقیقات، ویروس کرونا می‌تواند بر دام وطیور نیز اثرگذار باشد. به عنوان مثال، گاه رهاکردن برخی از اقلام بهداشتی نظیر ماسک ودستکش در طبیعت سبب خوردن این کالاهای آلوده توسط چهارپایان و آلودگی دام وطیور می‌شود.

    وی یادآور شد: رهاکردن این اقلام در سواحل دریا ورودخانه‌ها (که مستلزم فرهنگ‌سازی صحیح در کشور است) به جهت شرایط نامساعد ونبود میزبان جدید از بین می‌رود؛ اما دام وطیور مستعد دریافت ویروس، می‌تواند قبل از مرگ کووید 19 آلوده شود.

    قلمبران ادامه داد: ویروس کرونا برای رشد وبقا نیازمند شرایط مساعد همچون حضور در سیستم بدنی انسان، مخاط بینی، ریه و... است و بدون میزبان جدید نمی‌تواند زنده بماند، اما زمان ماندگاری و فعال بودن این ویروس جهت انتقال حائز اهمیت است که می‌تواند با آلودگی جانداران زنده بماند و در چرخه طبیعت بار دیگر به انسان بازگردد.

    به گفته کارشناس دانشکده علوم وفناوری‌زیستی، انتشار این ویروی از طریق حیوانات خانگی نیز سبب توسعه عناصر اشاعه‌دهنده کرونا در محیط زیست خواهد شد.

    ضوابط بهداشتی مقابله با کرونا برای هر شغل جداگانه تدوین شود

    قلمبران یادآور شد: یکی از مهمترین عوامل تبعات مخرب این ویروس بر محیط زیست از طریق آموزش صحیح در کشور با بهره‌گیری از ظرفیت صدا وسیما و رسانه‌های جمعی کاهش می‌یابد.

    وی اضافه کرد: درواقع برای کنترل این بیماری و آثار ونتایج مخرب آن باید به صورت تخصصی و کارشناسانه عمل کرد. به عنوان مثال، اصول بهداشتی مقابله با کرونا برای هریک از اصناف واهل کسبه و... در قالب یک بخشنامه جداگانه تدوین شود.

    قلمبران اظهار داشت: محققان و صاحبنظران نیز باید این ضوابط بهداشتی را ساده‌سازی و امکانات و تجهیزات مربوطه به منظور رعایت این پروتکل‌ها نیز توسط جامعه فراهم شود.

    به گزارش ایرنا، ویروس کرونا عامل بیماری کووید 19 از اواخر سال 2019 در شهر ووهان چین مشاهده شد و در مدت کوتاهی در همه جهان منتشر شد؛ به طوری که سازمان بهداشت جهانی در اسفند 98 (فوریه 2020)  بروز پاندمی (همه گیری جهانی) این بیماری را تایید کرد.

    ویروس کرونا تا کنون حدود 12 میلیون نفر از جمعیت جهان را درگیر کرده و جان بیش از یک میلیون نفر را گرفته است.

    همچنین شیوع کرونا در ایران تا کنون سبب مرگ 46 هزار و 689 نفر شده است.




نیازمندیهای مهناد -درج آگهی رایگان - تبلیغات رایگان - تبلیغات اینترنتی - خرید و فروش بی واسطه

&

خبرگزاری فارس - فتنه لازم نیست حتماً در خیابان بوده باشد!


 

 

  • خبرگزاری فارس - فتنه لازم نیست حتماً در خیابان بوده باشد!

    به گزارش خبرگزاری فارس، حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان نوشت:

    1- «برتراند راسل» فیلسوف بلندآوازه انگلیسی می‌گوید:
    «از حماقت کسانی تعجب می‌کنم که در میان ده‌ها راه پیش روی، دقیقا همان راهی را انتخاب می‌کنند که بی‌نتیجه بودن آن را بارها آزموده‌اند»؟! بدون آنکه قصد اهانت داشته باشیم و تنها به عنوان یک واقعیت بدیهی و انکار‌ناپذیر باید گفت کسانی که این روزها و بعد از آن‌همه خسارتی که از زورگویی و باج‌خواهی آمریکا متحمل شده‌ایم، هنوز هم ترجیع‌بند «مذاکره با آمریکا» را بر زبان دارند، در اوج حماقت هستند و صد البته «حماقت» خوشبینانه‌ترین توصیفی است که می‌توان درباره آنها بر زبان و قلم آورد! وگرنه حال و هوای آنان با «خیانت» و «وطن‌فروشی» و تحمیل فقر و تنگدستی به ملت، بسیار شبیه‌تر از حماقت است! چرا؟ بخوانید و خود قضاوت کنید!
    2- ماجرا نه پیچیده است که درک آن به اذهان ژرف‌اندیش نیاز داشته باشد و نه پنهان است که برای فهم آن، دسترسی به اسناد سری و طبقه‌بندی شده، ضرورت داشته باشد! بلکه ماجرا فقط با مروری گذرا به رخدادهایی که طی چند سال گذشته و مخصوصاً طی 7 سالی که از عمر دولت کنونی می‌گذرد با آن رو‌به‌رو بوده‌ایم به آسانی قابل فهم است.
    مقامات آمریکایی -چه دموکرات و چه جمهوریخواه- بارها به صراحت اعلام کرده و می‌کنند که ایران را دشمن خود می‌دانند و مقابله با موجودیت آن را به عنوان یک خط استراتژیک در دستور کار دارند و تاکید ورزیده و می‌ورزند که تغییر دولت‌ها در آمریکا در این خط استراتژیک تغییری ایجاد نمی‌کند. آمریکا طی 41 سال گذشته هیچ فرصتی را برای تحقق این آرزوی -بخوانید برباد رفته- خود نیز از دست نداده است.
    3- « تحریم» یکی از اهرم‌های آمریکا و متحدان اروپایی آن برای مقابله با ایران اسلامی است. این حربه اگرچه از نخستین روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی علیه کشورمان به کار گرفته شده است ولی دشمن بعد از ناکامی در عرصه نظامی و... این حربه را با شدت و دامنه گسترده‌تری به کار گرفته است. اکنون باید پرسید، آیا تصور دست کشیدن دشمن از این حربه، احمقانه نیست؟! حربه‌ای که علی‌رغم معاهده برجام نه فقط از آن دست نکشید بلکه هر از چند‌گاه نیز تحریم‌های جدید‌تری را به آن اضافه کرد. کافی است نگاهی هرچند گذرا بر تحریم‌هایی که در فاصله زمانی پس از تصویب برجام تا‌کنون به میدان آورده‌اند داشته باشیم و این واقعیت تلخ را هم به آن ضمیمه کنیم که آمریکا و اروپا به هیچ یک از تعهدات برجامی خود عمل نکرده‌اند! اکنون سؤال این است که آیا دل‌بستن به مذاکره برای لغو تحریم‌ها از سوی آمریکا مصداق بارز حماقت یا خیانت و یا به قول رئیس‌جمهور، دیوانگی نیست؟!
    4- دشمن فقط هنگامی اسلحه تحریم را کنار می‌گذارد که از کارآمد بودن و تاثیر آن نا‌امید شود و این ناامیدی هنگامی به دشمن دست می‌دهد که ببیند مسئولان کشورمان امور اقتصادی و معیشت مردم را به مذاکره و -با عرض پوزش- التماس برای لغو تحریم‌ها گره نزده‌اند و با تکیه بر ظرفیت‌ها و امکانات فراوان داخلی درپی عبور از تنگناها و رونق بخشیدن به اقتصاد ملی و کسب و کار ملت هستند. تنها در این حالت است که تحریم‌ها از اثر می‌افتند و زمینه برای رشد اقتصادی و آسانی معیشت مردم فراهم می‌شود. بی‌تردید، در آن حالت به جای اینکه منتظر گشایش از سوی آمریکا باشیم (بخوانید از گرگ انتظار چوپانی داشته باشیم)! آمریکا در مقابل ما به التماس خواهد افتاد. مگر تحریم بنزین با تولید داخلی آن شکست نخورد و آمریکا اصرار نکرد که تحریم بنزین را حذف کرده و خواستار واردات آن از جانب ایران نشد؟!
     و یا مگر تولید داخلی اورانیوم 20 درصد مورد نیاز رادیو ایزوتوپ‌ها به تحریم آن از سوی آمریکا پایان نداد؟! و...
    5- رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر اعضای شورای هماهنگی اقتصادی کشور با ایشان با تأکید بر اینکه برای علاج تحریم‌ها دو مسیر «خنثی‌‌‌سازی تحریم‌ها و غلبه بر آنها» و «رفع تحریم» وجود دارد، فرمودند: « البته ما مسیر رفع تحریم را یک بار امتحان و چند سال مذاکره کردیم اما به نتیجه‌ای نرسید» حضرت آقا، راه‌حل را در بی‌اثر کردن تحریم‌ها دانسته و گفتند: «اگر با تلاش و ابتکار و با سینه سپر کردن در مقابل مشکلات بتوانیم بر تحریم‌ها غلبه کنیم و طرف مقابل بی‌اثر شدن تحریم‌ها را ببیند، به‌تدریج دست از تحریم برخواهد داشت». البته به قول حضرت ایشان «ما ظرفیت‌ها و توانایی‌های فراوانی برای بی‌اثر کردن تحریم‌ها داریم، به شرط آنکه بخواهیم و همت کنیم و به دل مشکلات برویم».
    6- ماجرا بسیار روشن و بدیهی‌تر از آن است که قابل درک نباشد و نمی‌توان باور کرد، کسانی که حل مشکلات اقتصادی و تامین معیشت مردم را به مذاکره با آمریکا گره می‌زنند، از درک این نکته بدیهی عاجز باشند! از این روی نباید نفوذ برخی از عوامل دشمن و القای تحلیل‌ها و آدرس‌های غلط به شماری از مسئولان در پوشش مشاوره! و... را نادیده گرفت! و نباید از فتنه‌ای که دشمن از این طریق تدارک دیده و سختی معیشت و گرانی و تورم و بیکاری و... مردم مظلوم این مرز و بوم را نشانه رفته است غافل بود و... بالاخره به قول شاعر متعهد کشورمان، برادر مهدی علمدار؛
    فتنه شاید کنج پستوی کسی لای کتابی
    فتنه لازم نیست حتماً در خیابان بوده باشد
     

    انتهای پیام/


      


نیازمندیهای مهناد -درج آگهی رایگان - تبلیغات رایگان - تبلیغات اینترنتی - خرید و فروش بی واسطه

&

خبرگزاری فارس - وقتی مدافع حرم، نصف شب استخاره می‌خواهد/ دیدار به قیامت باباجان!


 

 

  • خبرگزاری فارس - وقتی مدافع حرم، نصف شب استخاره می‌خواهد/ دیدار به قیامت باباجان!

    گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس ـ زهرا بختیاری: شهید محرمعلی مرادخانی اولین شهید مدافع حرم شهرستان تنکابن از استان مازندران است که 16 آذر سال 1394 وقتی به سوریه هجرت کرده بود تا از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند، حین مبارزه با شقی‌ترین دشمنان اسلام خون پاکش به زمین ریخت و شهید شد. 

    محرمعلی 33 سال در لباس سپاه خدمت کرده بود و سال‌ها به دنبال شهادت خالصانه لب مرزهای کشورمان جنگیده و از امنیت آنجا حراست کرده بود. روزهای آخر خدمتش بود و قرار بود بازنشست شود. خوب می‌دانست بازنشسته‌ها را به سوریه نمی‌برند. برای همین چند ماه مانده به بازنشستگی همه تلاش خود را کرد تا لیاقت دفاع از حرم حضرت زینب(س) را نصیبش کنند. بالاخره خدا روزی‌اش کرد و مزدش را هم در همین راه گرفت و شد شهید مدافع حرم. 

    آنچه پیش رودارید، گفت‌وگویی است کوتاه با فرزند آخر این شهید عزیز است که پدرش را اینگونه روایت می‌کند: 

    *اگر زنده ماندم 45 روز دیگر برمی‌گردم

    پدرم اولین بار عید سال 94 به سوریه رفت. وقتی از خانه به سمت تهران حرکت کرد، اواخر اسفند و حدود دو روز تا پایان سال مانده بود. محل کار پدرم تهران بود و روزهای عید شیفتی در محل کار حاضر می‌شدند و غیر از آن در اتاق‌ها در ستاد کل بسته می‌شد. می‌دانستیم فعلا شیفت پدرم نیست. برای همین پرسیدیم تهران می‌روید چکار؟

    گفت: کار دارم باید بروم. وقتی رسید پای پرواز تماس گرفت و اطلاع داد من دارم بری ماموریت به سوریه می‌روم و 45 ورز ماموریتم طول می‌کشد. اگر زنده ماندم بعد از این مدت برخواهم گشت. رفت و چند روز بعد از ناحیه پا مجروح شد و اردیبهشت سال 94 برگشت و مدتی مشغول مداوا بود. 

    *تماسی که پدرم را از کربلا برگرداند

    نوبت دومی که قرار شد پدرم به سوریه برود، همزمان بود با ایام پیاده‌روی اربعین. من به همراه چند نفر از دوستانم عازم شده بودم. به محض اینکه موکبی پیدا کردیم، برای استراحت نشستیم تا کمی نفس تازه کنیم. پدرم نیز همراه برادر بزرگ‌ترم عازم این سفر شده بودند و تازه رسیده بودند شهر کربلا. قرار بود استراحتی کنند و بروند داخل حرم برای زیارت. برادرم تعریف می‌کرد همین که نشستیم بلافاصله موبایل پدرم زنگ خورد و کسی پشت تلفن گفت: آقای مرادخانی اگر می‌خواهید به سوریه بروید، فردا باید تهران باشید.

    پدرم می‌گوید: من تازه رسیدم کربلا، خیلی هم شلوغ است. آن فرد می‌گوید: موردی نیست اگر نمی‌رسید فرد دیگری را جایگزین شما می‌کنیم. پدرم می‌گوید نه مطمئن باشید من خودم را می‌رسانم. با اینکه حتما می‌دانید در آن ایام راه‌ها چقدر شلوغ است و آمدن به تهران مشکل‌تر می‌شود. من هم مدت کوتاهی بعد از آنها رسیدم کربلا و رفتم زیارت. موقع برگشت دیدم پدرم تماس گرفت و گفت: من آمدم نجف و دارم بر می‌گردم.

    *رفتار عجیب پدرم که اولین بار بود می‌دیدم

    خیلی تعجب کردم و گفتم شما که تازه رسیده بودید کربلا! چقدر زود برگشتید! گفت می‌خواهم بروم سوریه و فکر نکنم بتوانم ببینمت. به او گفتم: نجف بمان من یک ساعت دیگر می‌رسم. می‌آیم همدیگر را ببینم. گفت نه من قول دادم، دیر می‌رسم، هواپیما به خاطر من صبر نمی‌کند. تو اگر توانستی خودت را برسان مهران آنجا هم را ببینم. 

    نکته‌ای که در این سفر مرا متعجب کرد، رفتار پدرم بود. خب من جوان بیست و چند ساله‌ای بودم و بارها پیش آمده بود با دوستانم سفرهای زیادی بروم. تنها بیرون زیاد می‌رفتم. حتی همین سفر اربعین را بارها تنها رفته بودم. او در این مدت که من در سفر بودم، گاهی تماس می‌گرفت و مثلا می‌گفت داری می‌روی حرم مرا هم دعا کن. تماس‌های خیلی کم و معمولی برای همین التماس دعا. خیلی معتقد بود جوان باید روی پای خودش بایستد. از زمانی که خبر داده بودند باید برود سوریه و به من گفت یک ساعت جلوتر از من است و تا برسم مرز مهران، حدود یک روز طول کشید. من آمدم نجف و سوار ماشین شدم و حرکت کردم. تا مرز مهران هم چند ساعتی پیاده رفتم. در این مدت به حدی با من تماس گرفت که اگر جمع می‌زدم در طول عمرم اینقدر به من زنگ نزده بود. 

    دوستانم که همراه من بودند و با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم، پدرم را خوب می‌شناختند. آنها هم با تعجب گفتند: چه شده؟ پدرت معمولا پسرهایش را اینقدر لوس بار نمی‌آورد که لحظه به لحظه پیگیرشان شود. می‌گفت پسر باید گلیمش را خودش از آب بیرون بکشد حالا چه شده اینطوری می‌کند؟ 

    باورتان نمی‌شود که هر دو دقیقه یکبار تماس می‌گرفت و تاکید می‌کرد برو مرز مهران جایی را بگیر استراحت کن من خیالم راحت شود. گفتم: باشه ماشین مرز هست. استراحت می‌کنیم و بعد راه می‌افتیم خیالت راحت چهار نفریم همگی هم رانندگی می‌کنیم. یک ساعت به یک ساعت می‌نشینیم که خسته هم نشویم. خیالت راحت. گوشش بدهکار این حرف‌ها نبود و باز دو دقیقه بعد تماس می‌گرفت که کجایی؟ با کمی کلافگی از تماس‌های مکرر گفتم پدر من! در دوقیقه چند کیلومتر می‌توانیم جلوتر آمده باشیم؟ بالاخره نزدیک نماز صبح تماس گرفت و سفارش کرد بروم پیش پسر عمویش که از سپاه تهران در مرز مهران مامور بود و اسکان زائران را بر عهده داشت. گفت برو خیالم راحت باشد. گفتم بابا جان! این همه ما آمدیم سفر به عراق شما یک بار نگران نشدی حالا که دارم از نجف برمی‌گردم مهران اینقدر نگرانی؟

    وقتی رسیدم مهران، پسر عموی پدرم زنگ زد و گفت: کجایی؟ پدرت مرا کلافه کرد از بس تماس گرفت. گفتم به خدا مرا هم کلافه کرده. گفت: اینجا هم نیامد من ببینمش، مستقیم رفت کرمانشاه که برود تهران. ما رسیدیم محل اسکان و غذایی خوردیم. خواستیم استراحت کنیم که باز تماس گرفت. گفتم اینقدر زنگ می‌زنی که من نمی‌توانم بخوابم. موبایلم را خاموش کردم، اما چند دقیقه بعد باز دلم نیامد و روشن کردم. دیدم تماس گرفت. پرسیدم بابا جان چه شده؟ مشکل چیه؟ گفت: نه من نگرانتم زودتر بروید خانه. گفتم: باشه.

    اما تماس‌ها ادامه داشت و فکر کنم 50 بار تماس می‌گرفت در دو ساعت. آخرین باری که تماس گرفت، اعصابم خرد شد. گفتم: نمی‌گذاری ما بخوابیم و رک گفتم: پدر من! شما اگر دلت برایم تنگ شده یک لحظه مرز مهران می‌ماندی مرا می‌دیدی، بعد می‌رفتی، اگر هم نشده که چرا اینقدر زنگ می‌زنی؟ حالا هم اگر دلت تنگ شده، وایسا تهران من می‌آیم هم را ببینیم. سکوتی کرد و حس کردم به هم ریخت.

    *طوری زندگی کنید که دشمن شاد نشویم

    خب من زودتر از بقیه عازم کربلا شده بودم و مرا از همه کم‌تر دیده بود. کمی جدی شد، اما انگار رویش نمی‌شد ابراز دلتنگی کند. زد زیر خنده و گفت: مواظب باش هر طور زندگی کردی و هر کاری کردی دشمن‌شاد نشویم. هوای مادرتان را داشته باشید. او زندگی راحتی نداشت. زندگی با من سخت بود و اغلب خانه نبودم. در مهمانی‌ها و جشن‌‌ها و عزاها کنارش نبودم و دائم لب مرزهای مختلف بودم هوای او را داشته باش. حس کردم یکجور خاصی صحبت می‌کند. گفتم: خب برو خانه شب برگرد تهران. گفت: نه بروم برایم رفتن سخت می‌شود. همین تهران می‌مانم تا پروازم انجام شود. حس کردم نمی‌خواهد مردد شود. 

    *می‌بینمت! دیر بشه دروغ نمی‌شه

    گفت: مواظب هم باشید و روی پای خودتان بایستید. به هیچ کسی رو نزنید. گفتم چشم. خیلی روی حرف‌هایش تاکید داشت. آخر صحبت دوباره گفتم من که می‌دانم دلت خیلی برای من تنگ شده. کمی خندید و گفت: بعدا می‌بینمت دیر بشه دروغ نمی‌شه. گفتم: ولی انگار داری وصیت می‌کنی. 

    دوستانم بیدار شدند و پرسیدند با این لحن با کی صحبت می‌کنی؟ گفتم: پدرم. گفتند چی شده؟ گفتم دارد می‌رود سوریه. 

    *تماسی در نیمه شب

    دفعه اول که پدرم پایش مجروح شد، گفتند باید برگردی تهران. خیلی تماس گرفته بود که حداقل 45 روزش را بماند. حاج آاقا میرمیران از دوستان ما تعریف می‌کرد دیدم نصفه شب تلفنم زنگ می‌خورد. جواب دادم. شهید مرادخانی گفت: حاجی شناختی؟ از سوریه تماس می‌گیرم. گفتم چه شده این وقت شب تماس گرفتی؟ اتفاقی افتاده؟ گفت سید حال دلم خوب نیست. می‌توانی برایم استخاره بگیری؟ گفتم چند دقیقه دیگر اذان صبح است. اجازه بده نمازم را بخوانم، بعد می‌گیرم. تلفن را قطع کرد و دوباره لحظاتی بعد تماس گرفت. گفتم: استخاره‌ات خوب نیامد. پرسید: خوب نیست؟! و زد زیر گریه. پرسیدم موضوع استخاره چه بود که وادارت کرد این وقت شب تماس بگیری؟ گفت سید یعنی این بار هم من شهید نمی‌شوم؟ این همه در این جنگ‌ها دنبال شهادت دویدم، باز هم باید برگردم؟ گفتم هر چه قسمتت باشد، همان می‌شود. اما شهید مرادخانی اینقدر گریه کرد که مرا هم به گریه وا داشت. وقتی برگشت حضوری دیدمش و باز ماجرای آن شب را پرسیدم. گفت حرف آن شب را نزن. تا صبح عبادت کرده بودم و پی شهادت بودم. التماس کردم، اما گره از کارم باز نشد. 

    *اصرار داشت ولیمه بدهیم 

    بعد از اعزام مجدد پدرم، من اولین کسی بودم در خانواده که از سفر اربعین رسیده بودم. شب خوابیدم و صبح یک سری از اقوام تشریف آوردند برای زیارت قبولی. پدرم هم زنگ زد و پرسید رسیدی؟ گفتم بله. گفت این جا اغلب بچه‌های مازندران و رفیق‌های من هستند. داریم وضعیت را بررسی می‌کنیم. گفت برو فلان بانک، من با رییسش هماهنگ کردم، کارت عابر بانک را اشتباهی با خودم آوردم اینجا. برو بگو کارتم را بسوزاند و یکی دیگر بدهد به تو. گفتم: پول هست نیازی نداریم. گفت: بابا بهت می‌گم برو کارت عابر بانک را عوض کن و پول را از حسابم بردار! گفتم: پول هست خرجی لازم باشد انجام می‌دهیم. گفت: آقا بهت می‌گم این کار را بکن. حرفش را جدی نگرفتم و گفتم: باشه. گوشی را دادم به مادرم. به او گفت: بچه‌ها که رسیدند، حتما یک ولیمه برایشان بده و فامیل را جمع کن. مادرم گفت: دفعه اولشان که نبوده. پدرم گفت: نه من نمی‌خواهم فکر کنند نیستم کسی حواسش نیست. همه را هم دعوت کن. خیلی تاکید داشت به ولیمه. 

    *پدرم به آرزویش رسید

    دو روز بعد من سر کار بودم. دیدم از 7 صبح موبایلم زنگ می‌خورد و دوستان پدرم یکی یکی زنگ می‌زنند زیارت قبولی می‌گویند و قطع می‌کنند. فامیل‌ها هم زنگ می‌زنند. بهانه هم زیارت قبول گفتن بود و بعدش از پدرم می‌پرسیدند. می‌گفتم خوب است و شب قبل با هم صحبت کردیم. یکی از دوستانم چند بار تماس گرفت و زیارت قبولی می‌گفت و از بابایم می‌پرسید. به دوستم گفتم یک چیزی شده آدم‌هایی تماس می‌گیرند که من حتی شماره شان را ندارم. مجدد همان دوستم که چند بار تماس گرفته بود، زنگ و گفت محمد ما اینجا ایستادیم در سپاه، شما زودتر برو خانه می‌خواهیم بیایم آنجا. پرسیدم چه شده؟ گفت پدرت به آرزویش رسید و شهید شد. تا این را گفت، بلند بلند گریه کرد. آمدم خانه دیدم همه پشت در خانه ما هستند و جرأت ندارند بروند داخل. 

    پدرم برای نیروهای نظامی منطقه‌مان واقعا پدر بود و بزرگ‌تری می‌کرد. از سرباز گرفته تا کادری‌ها. خیلی به او احترام می‌گذاشتند؛ چه قبل شهادت چه بعد از آن. یعنی فقط کافی بود پدرم بگوید کاری انجام دهید با جان و دل انجام می‌دادند. همه می‌آمدند خانه ما مشکلاتشان حل می‌شد و در خانه ما به روی شان باز بود. اما این بار داشتند می‌آمدند اما بابا نبود و روی دیدن ما را هم نداشتند. خلاصه همه جمع شدند و بقیه قضایا. من همه‌اش به این فکر می‌کردم که پدرم به آرزویش رسید و مزدش را گرفت. یکی از چیزهایی که ما را آرام می‌کند، همین است. 

    *خدا تعیین می‌کند مزد هر کسی را کجا بدهد

    اهل بیت برای دفاع از حرم شان هر کسی را انتخاب نمی‌کنند. حالا ببینید برای دفاع از ناموسشان چه کسانی را انتخاب می‌کنند. حتما این افراد چند پله بالاتر هستند. در شرایطی که خیلی‌ها دارند جیب همدیگر را می‌زنند و حرام می‌خورند، عده‌ای امثال حاج قاسم و شهدای دیگر خانواده را گذاشتند و رفتند جنگ. یکی مثل پدر من با پای مجروح از عراق می‌آید ایران و بعد خود را به تهران می‌رساند که برود سوریه از این حرم دفاع کند. چه کسانی واقعا بین این همه آدم انتخاب می‌شوند. خیلی‌ها دوست داشتند به سوریه بروند، اما کسانی انتخاب شدند که بهشان نگاه کردند. لحظه شهادتش همه نبودن‌هایش آمد جلوی چشمم. عیدهایی که نبود در گرمای طاقت فرسا می‌رفت لب مرز سیستان و در سرما با چند متر برف به کرمانشاه می‌رفت. این‌ها مزدی دارد. خود خدا تعیین می‌کند کجا بدهد. می‌تواند در کرمانشاه باشد می‌تواند در راه ماموریت ماشین شان چپ کند و می‌تواند برای دفع از حرم باشد. 

    *روزی نمی‌شد که پدرم گره از کار کسی باز نکند

    کمک به دیگران ریشه در قدیم دارد. مثلا ما بچه بودیم یادم هست پدرم ماه رمضان‌ها بسته‌هایی را آماده می‌کرد و خودش لیستی داشت، اما اگر کسی هم معرفی می‌کرد نه نمی‌آورد و نمی‌گفت مثلا من فقط 5 بسته می‌دهم. به صورت شبانه به چند نیرویش می‌گفت می‌روید در خانه زنگ می‌زنید، گفتند بله می‌گویید یک لحظه بیا دم در و خودتان سریع جایی پنهان می‌شوید. مطمئن شدید بسته را برداشت می‌آیید. خودش نمی‌رفت مبادا کسی ببیندش. سفارش می‌کرد مبادا کسی شما را ببیندها. 

    نمی‌شد در طول روز موبایلش زنگ نخورد و گره از کار کسی باز نکند. بی‌منت و بدون مزد هر کاری می‌توانست می‌کرد. حقیقتا می‌گویم وقتی که برای دیگران می‌گذاشت تا مشکلشان را حل کند برای من که بچه‌اش بودم، نمی‌گذاشت. گاهی کاری داشتم می‌گفت من نمی‌توانم سفارش کنم، برو ببین کارت را انجام می‌دهد یا نه. بعد از شهادتش هم خونی در خانواده ما تزریق شد که دیگر نمی‌توانستم اصلا نیازمندی را ببینم و بی‌تفاوت باشم. با دوستانم صحبت کردیم و قرار شد قرارگاه جهادی شهید مرادخانی را بزنیم که دو سال است به صورت رسمی فعالیت می‌کنیم. از کارهای فرهنگی تا بسته‌های کمک معیشتی. مردم به نام شهید مرادخانی به ما اعتماد کردند. در خانه خود شهید این بسته‌ها آماده شد و گفتیم کسی حق ندارد از خانه کسی عکس بگیرد. فقط برای کسانی که هزینه‌هایی می‌دادند و حق داشتند بدانند شاهدانی از بزرگان شهر دعوت می‌کنیم بیایند و شاهد بسته‌بندی و ارسال کالا‌ها باشند. همچنان هم این فعالیت‌ها ادامه دارد. هزینه پنجمین سالگرد پدرم را هم که 16 آذر است به خاطر شیوع کرونا خصوصی برگزار می‌کنیم و هزینه را در زمینه آماده کردن بسته‌های معیشتی خرج خواهیم کرد. 


    ببینید لشکر سلیمانی ها چطور به جنب و جوش افتاده‌اند!

    انتهای پیام/


      


نیازمندیهای مهناد -درج آگهی رایگان - تبلیغات رایگان - تبلیغات اینترنتی - خرید و فروش بی واسطه

&

پیام تسلیت امام جمعه تبریز و استاندار آذربایجان شرقی در پی شهادت سه تن از مدافعان سلامت استان


 

 

  • پیام تسلیت امام جمعه تبریز و استاندار آذربایجان شرقی در پی شهادت سه تن از مدافعان سلامت استان

    متن پیام به شرح زیر است؛

    باسمه تعالی

    خدمت در جبهه جنگ بی‌امان با ویروس منحوس کرونا و دفاع صادقانه و خالصانه از سلامت هموطنانمان در این ایام سخت جلوه‌ای از ایثار، فداکاری و از خودگذشتگی است.

    تابلو بی نظیر خدمت بی منت در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی از سوی مدافعان سلامت هر روز با پرپر شدن یک پزشک یا پرستاری و یا یکی از اعضای کادر درمان رنگین تر و ماندگارتر می‌شود.

    شهادت عزیزان عرصه خدمت و راه پاسداری از سلامت مردم؛ قلب‌هایمان را آکنده از غم و اندوه کرده و غم از دست دادن ایثارگران فرهیخته مرحومین آقای دکتر عبدالرسول نایبی، آقای اکبر امیریان و مرحومه خانم فرناز کیهان ، مردم آذربایجان و جامعه پزشکی را به سوگ نشانده است.

    اینجانبان ضمن ابراز صمیمانه‌ترین همدردی‌ها؛ شهادت این سه مدافع سلامت را به خانواده بزرگ دانشگاه علوم پزشکی، به ویژه خانواده‌های محترم آنان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن عزیزان سفرکرده غفران واسعه الهی و برای بازماندگان صبر جمیل مسئلت می‌نماییم.

    سید محمدعلی آل هاشم

    نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه تبریز

    محمدرضا پورمحمدی

    استاندار آذربایجان‌شرقی

    انتهای پیام